۱۲ آذر ۱۳۹۲، ۱۰:۳۸

«آه با شین» سرانجام زیر چاپ رفت/ بریده‌ای از رمان جدید مزینانی

«آه با شین» سرانجام زیر چاپ رفت/ بریده‌ای از رمان جدید مزینانی

انتشارات سوره مهر رمان «آه با شین» دومین مجلد از تریلوژی محمدکاظم مزینانی در مورد انقلاب اسلامی را دو سال پس از برگزیده شدن در جشنواره داستان انقلاب زیر چاپ برد.

به گزارش خبرنگار مهر، رمان «آه با شین» نوشته محمدکاظم مزینانی سه سال پس از تالیف و دو سال پس از برگزیده‌ شدن در چهارمین جشنواه داستان انقلاب سرانجام توسط انتشارات سوره مهر به زیر چاپ رفت و تا دو هفته آینده روانه بازار کتاب می‌شود.

این در حالی است که مزینانی هفته گذشته و در گفتگو با خبرنگار مهر از دو سال و نیم زمان صرف شده برای انتشار این رمان گله کرده بود.

مزینانی که پیش از این در مورد این رمان عنوان داشته بود که فضای کاری آن ربطی به رمان «شاه بی‌شین» ندارد، در عین حال دومین مجلد از تریلوژی وی در مورد انقلاب اسلامی است.

«آه با ‌شین» روایت‌کننده فعالیت یک مبارز انقلابی چپ با فضای فکری کمونیستی است که از دهه 20 شمسی و از بدو تولد شخصیت اصلی داستان آغاز می‌شود و تا سال 90 ادامه دارد. نویسنده در این رمان به نوعی به تناقضات و تفاوت‌های نسلی بین شخصیت اصلی و فرزندش اشاره دارد.

این رمان در 6 فصل تدوین شده که عناوین آن به ترتیب عبارتند از: آن‌هايي، سال سِن، باغ‌های بی‌سیرت، کلت و کتلت، از افلاک تا کراک و این‌هایی‌ها.

در بخشی از این رمان می‌خوانیم: پیرمرد شلوارقهوه‌‌ای هم برای لحظاتی سرگرمت می‏کند. از راه رفتنش پیداست که مریض است. بسیار آهسته و با احتیاط از کنار دیوار رد می‏شود؛ در حالی ‌که چند متر آن‌طرف‏تر از او زندگی با سرعت بسیار جریان دارد. متوجه شده‏ای که او در واقع نه از ماشین‏ها که از سرعت سرسام‏‌آور زندگی می‌‏ترسد. به‏ عینه، می‏‌بینی که وقتی انسان پیر می‌‏شود، زمان هم برای او مثل کمرش خم برمی‌‏دارد. به این نتیجه رسیده‏ای که زمان روی همه انسان‏ها یکسان تأثیر نمی‌‏گذارد و به همین علت است که بعضی‏‌ها بیشتر یا کمتر عمر می‌‌کنند یا زودتر و دیرتر پیر می‏‌شوند. مریضی‌‏ها و تصادف‌‏ها و حتی نحوه‏ تغذیه، همه، بهانه است. در بدن هر کس ساعتی وجود دارد، با افق مخصوص به خودش؛ ساعتی ژنتیکی که حتی به ارث می‏رسد، مثل سالارها که زمان موروثی خودشان را داشتند. اما بعضی‏‌ها هستند که در زمان تصرف می‏‌کنند و در ساعت درون خودشان دست می‏برند؛ مثل کاربران انواع مواد مخدر، با درجات مختلف، یا مریض‏ها، پیرها، نظامی‏ها، ... و فقط بچه‏ها هستند که در فضای بی‏زمان زندگی می‏‌کنند.

معلوم نیست کبوتر نر کدام گوری رفته. جفتش از بس روی جوجه‏ها خوابیده مچاله شده. یکی دو دفعه بلند می‏شود و کش و قوسی به بدنش می‏دهد. اما نمی‏تواند لانه را ترک کند، جوجه‏های لخت و پتی به‌سرعت سرما می‏خورند؛ جوجه‏‌هایی گرسنه‏ که مدام نوک گنده‏شان را از زیر پر و بال مادرشان بیرون می‏آورند و کبوتر بیچاره با بی‏‌حوصلگی روی آن‌ها را می‏پوشاند و پر و بالش را خوب جمع می‏کند تا بیرون نیایند. چاره‌ای نیست. باید صبر کند.

سیمین کپسول سیانور را از دهانش بیرون آورد. گذاشت توی جیب پیراهنش و مشغول شد. عطر شله‏زرد اتاق را برداشته بود. قابلمه را از روی والور برداشت. رفت و چند تا پیاله از منیره ‏خانم گرفت و آن‌ها را پر از شله‏زرد کرد.

ـ روی این شله‏زردا چی بنویسم خوبه؟

ـ بنویس: «دینْ افیون توده‏هاست.»

ـ نخیر، می‏نویسم: «اخفچس.»

ـ یعنی چه؟

ـ اسم سازمان خودمونه دیگه؛ البته اگه برعکس بخونی‌ش. حتماً منیره‏ خانوم از این نوشته خوشش می‌‌آد. چون فکر می‏کنه دعایی‏ چیزیه.

ـ تو مقصر نیستی. خصلت‏های خرده‏‌بورژوایی، به قول شاعر، با شیر اندرون شد و با جان به در شود.

ـ درست می‌‏فرمایید. امثال ماها فکر می‏کنیم خدا جای ما رو تنگ کرده و می‏خوایم از عرش پایینش بکشیم و خودمون جاش بشینیم ... وای به روزی که شاه سقوط کنه و ما جاش رو بگیریم!

ـ بفرمایید ... ادامه بدید ... خجالت نکشید!

ـ مگه دروغ می‏گم؟ از صبح تا به حال یه‏‌بند به شله‏زرد درست کردن من گیر دادی. فکر نمی‏کنی که شاید من هم به شکلی، مثلاً، نذر کردن رو قبول داشته باشم؟

ـ مثلاً چه شکلی؟

ـ مثلاً ممکنه آرزو کرده باشم: «خدایا، یه کاری کن کپسول سیانوری که زیر دندون می‏‌ترکونیم خاصیتش رو از دست نداده باشه و کارش رو خوب انجام بده!» ... شاید هم دعا می‏کنم: «خدایا، کاری کن که زیر شکنجه کشته بشیم تا رفقامون رو لو ندیم.»

ـ عجب! به این می‏گن استفاده از یه قابلمه شله‏زرد در جهت مرگ سرخ قهرمانانه ...

ـ اسمش رو هر چی می‏خوای بذار. اما می‏بینم اون روزی رو که امثال ماها حتی توی پستوی خونه‏های مردم سرک می‏کشیم تا یه وقت نماز نخونن یا شله‏زرد درست نکنن.

کد خبر 2187697

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha